به سید مهدی جلیلی

انجا 
روی ان دیوار
سوار بران اسب مغول
ارامش ساختگی ات را دوست داشتم
اما به تو نمی امد
فرشهای  ترکمن زیادی بوده باشی
وانار نارسی در جیب هایت 
 تخم بگذارد

حتی
درست  روبه روی ایینه
ماه شدنت را دوست داشتم 
با انهمه رقیب 
اما نمی شد تو را بردارم
به خانه هم نمی امد
 حتی به حوض
یا به اسلیمی کاشیها
تنها یا درهم

بعد 
درشهر
بی خبری ات زیاد شد
وگلها  
 تکه ای از افتاب را برداشتند
و دراز به دراز 
توی شهرگرداندند 
اما
باز هم به هیج کس نمی اید 
اینجا
مشتاق تو نبوده باشد

می خواستم بغلت کنم 

 بوسیدمت

وحضور انهمه در استکان سرخ تر شد

حالا ببین 

همه  چیز

  بعد  تازه اش را به دست می اورد

شیشه شفافتر است 

و استکان 

در دستهای تو کمر باریک می شود

کامپیوتر

آشپزخانه


و سینما پارادیزو


رو به اکران بوسه های ما باز است


کلیک


یاهو اعتراض مردی ست 


که ایمیل های عاشقانه را داغ می کند...