ماه و مرغابی!

روزی هزار و یه دفه
می گی می رم با دلخوشی 
مثل تبای بچگی 
 می لرزونی، نمی کشی

اینجوری که تو عاشقی
 مردم بهش بازی می گن  
خیلی کسا تو دلتن
نه می مونن نه کم می شن!

تو اونی که ماه منه؟
داغ سرش داغ تنش
تو اونی که شبا می یاد
سیاهه رنگ بیرهنش؟

منم  پلنگ بی نشون
خیره به ماه می شه  چشم 
شبا تا صبح خواب نمی رم
پنجه  به مهتاب می کشم

بازی ماه و بلدی؟ 
داری به چی پس می تابی؟ 
شب خوش ماه وپلنگ 
ماه ودادی به مرغابی!؟

برو به هر کاری می خوای
برس خیالیتم  نشه
منم می رم جوری که تو
هیچ جوری حالیتم نشه...












 

یه روز خوب بارونی

  
زمین خیسه، منم خیسم،
تو می خندی به سر تا پام 
به این حالی که من دارم 
به این باحالیه دنیام

نشد اغوش تووا شه
دوباره مهربون باشی 
"سیه مویی، سیه چشمی" 
که من دیدم ، همون باشی!

حالا تو من یه دیونه س
که می لرزه  تو اغوشت 
شبا رو تلخ می شینه
ته  سیگار  خاموشت
یه دیونه س که غمگینه
یه بار سخته رو دوشت
تو می خوای و منم می شم
همین روزا فراموشت

تو داری  پشت اون شیشه 
من و  از دور می بینی
تو این بارون بی وقفه
چه کیفی داره غمگینی!

داره یخ می زنه قهوه ت
یه روز خوب بارونی
بیا این پرده  رو بنداز
نبینم که نمی مونی

یه روز خوب بارونی
ببین یاد چیا بودم 
نباشم بهتره عشقم 
دوباره بد شده مودم

حالا تو من یه دیونه س
که می لرزه  تو اغوشت 
شبا رو تلخ می شینه
ته  سیگار  خاموشت
یه دیونه س که غمگینه
یه بار سخته رو دوشت
تو می خوای و منم می شم
همین روزا فراموشت







پوتین


چه روزایی که می خنده
چه شبهایی که غم داره
هنوز داغه و می دونه 
زمین از خون نم داره 

یه  پوتین که پر خالی
بدون هیچ مرزی شد
تا گردن تو گره رفت و 
دچار مرگ مغزی شد

ببین تو اوج بی وزنی
تمام   دسته  لرزونه 
پلاکای   یه گردانو       
یه پوتین بر می  گردونه

چه روزایی که می خنده
چه شبهایی که غم داره
یه پوتینه که  می دونه
چه نیشی داره خمپاره

ببین که اتفاق افتاد
حالا می تو نه برگرده  
 یه   پوتینه تو "سر باز" ی 
که گاز و خودکشی کرده
 
یه  پوتین  که  پر خالی 
*هنوز  بوی حنا می ده 
هنوز وقتی که می خنده 
یه خوابای خوشی دیده 

چه روزایی که می خنده
چه شبهایی که غم داره
می دونه روی مین رفته
که  پا هاشو نمی یاره

*این بند  وام دار شعری از محمد ذاکری است( و پوتین هایی که هنوز بوی حنا می دهند)