من می دانم که دردآورم
اما تو نمی دانی
نصف قرصهایی که می خوریم
مال سردرد نیست
پس سیگارهای نکشیده ات
روی پلکان خانه ها را هم
باید به حساب بیاوریم
یا وسواس عقربه هایی را
که هنوز ندویده اند
که تو برسی
***
با اینهمه
عاشقت که شده باشم
دستم باز تراست
می توانم روزهای بیشتری منتظرت باشم
اما
بیا تعارفات عاشقانه را کنار بگذاریم
تو هم آمده ای
که بوی نفتالین ژاکتت می زند
و باران بی وقفه ی این خیابان
آشنایی زدایی منحصر به فرد توست
باشادی.
بوس از شعرت... و اینجا...
که گاه گاهی که میام و می خونم بهم لذت میده...
ممنونم****
سلام دوست عزیز
با احترا م به یک غزل دعوت هستید [گل][گل][گل]
گاهی لازم است
نقشه را از وسط تا بزنم
آذربایجان بیفتد روی خلیج
فارسی تبریز خوب شود وُ
بندر ترکی برقصد
گاهی هم باید
نقشه را از شرق به غرب تابزنم
خراسان را بفرستم
به پابوس آهوان کردستان
با شعر تازه ای،که ازترس آتش، ازارتفاع افتاده است در وبلاگم "سپیده دمی که بوی لیمو می دهد" به روز شده ام با احترام و افتخار دعوت می شوید به خوانش و گفتگو.