بیچاره دلم به روسری می ماند

تو جاشدی آشفته تری می ماند
از بس که به خاطر تو نازک شده است

گاهی به لباس بندری می ماند!


****

تصویر تو در عکس خیالی پشتش

وقتی که گذاشت بوسه را در مشتش

می خواست که شلیک کند،برگشت و...

بی تاب شد و عطر تن تو کشتش!!


***


حرف از هیجان و چشم بستن تا شد

در من صدفی راهی دریا ها شد

دست از سر لنج خسته بردار ، بیا

از دور،جزیره "خواهر"ت پیدا شد!!

اینجا 


فقط باد می وزد


وهسته های غنی شده ی ژاپن را


در سومالی پخش می کند


تب های کنگو سوار بر هواپیما از روسیه آمده اند 


وصندلی های لهستانی از آلزایمر پر است


اینجا


پدرها نمی خواهند بچه هایشان را به دنیا بیاورند


و سونامی نامی برای زنهای  تایلند است


همه چیز مثل همیشه است


آمریکا دوست ندارد دنیا مرز داشته باشد


وموشها وسط نقشه را می جوند!


***

رادیو را خاموش کن


فقط شراب دنیا را ضد عفونی می کند!







شاعر شدم که عشق ببارد به سالهام


تعبیر احمقانه ی من از محالهام!!

یک شاه مرده را به غنیمت گرفته اند

سر بازهای خسته ی تو از جدالهام

شاعر شدم که کار تو را بیشتر کنند


پنجاه و پنج
خوانش معکوس خال هام!!

آیا جنون بهانه ی زیباتری نداشت؟


این شد زنانه وار ترین سوالهام!

با من گریست لیلی و شیرین نهیب زد

از شانه ام که ریخت تمام مدالهام!

 
عاشق نبوده ای که ببینی جویده اند


دنباله های روسری ام دور شالهام!!


گلدان لب پریده و ایوان و روسری...


باید  که خودکشی نکنم از خیالهام!!


در من زنی همیشه به دنبال عشق بود


حافظ  ولی نمی دهدم توی فالهام!!