برد بدون نبرد

نه پای قرص می لغزد ،نه دست تیغ سلمانی

تویی که منتظر هستی که مرگم را بلرزانی!


 قزلباشان  بالایی، زره پوشان پایینی

به تنهایی اثر دارد، لبت در جنگ عثمانی!


تو می دانی نمی افتد کمان از دست ابرویت

چه لشکر را بیاموزی چه لشکر را بتارانی!


تو تا چنگیز در سینه، تو تا اسکندری در سر

جهان تهدید خواهد شد ،به نام تو به آسانی!


فرار از تو به اسطوره ،نبرد سخت ماراتون

جهانی فلسفه داری که یونانی  بگریانی!


خودت را می دهی اینور خودت را می بری آنور

خودت تا می شوی چیزی که ثقلش را نمی دانی


براق و مست می خندی ،حواسم هست می خندی

کمی انگور قزوینی، کمی چاقوی زنجانی !


به پایت نام قاجاری ،نگاهت قهوه ی تلخ است

به سرحدات مژگانت، بمیران لطفعلی خانی!


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد