اینجا 


فقط باد می وزد


وهسته های غنی شده ی ژاپن را


در سومالی پخش می کند


تب های کنگو سوار بر هواپیما از روسیه آمده اند 


وصندلی های لهستانی از آلزایمر پر است


اینجا


پدرها نمی خواهند بچه هایشان را به دنیا بیاورند


و سونامی نامی برای زنهای  تایلند است


همه چیز مثل همیشه است


آمریکا دوست ندارد دنیا مرز داشته باشد


وموشها وسط نقشه را می جوند!


***

رادیو را خاموش کن


فقط شراب دنیا را ضد عفونی می کند!







شاعر شدم که عشق ببارد به سالهام


تعبیر احمقانه ی من از محالهام!!

یک شاه مرده را به غنیمت گرفته اند

سر بازهای خسته ی تو از جدالهام

شاعر شدم که کار تو را بیشتر کنند


پنجاه و پنج
خوانش معکوس خال هام!!

آیا جنون بهانه ی زیباتری نداشت؟


این شد زنانه وار ترین سوالهام!

با من گریست لیلی و شیرین نهیب زد

از شانه ام که ریخت تمام مدالهام!

 
عاشق نبوده ای که ببینی جویده اند


دنباله های روسری ام دور شالهام!!


گلدان لب پریده و ایوان و روسری...


باید  که خودکشی نکنم از خیالهام!!


در من زنی همیشه به دنبال عشق بود


حافظ  ولی نمی دهدم توی فالهام!!


مترسک

شبیه می شود آخر به سایه ای که منم

مترسکی که سرش را بریده از بدنم

مرا رها و خودش را رهاترین در باد

گذاشت تا که نگنجم درون پیرهنم

قسم به صبح کلاغ و هجوم های بزرگ

که ایستاده ترین مرگ در تن کفنم


مرا به حرمت گندم مرا به هیچ فروخت


خدای مزرعه فریاد می زنم که منم!

کلاغها که بیایند مثله خواهم شد

گشوده می شوم از بازی گره شدنم!


تمام ترس زمینی درون من پیچید


مترسکی سر خود را گذاشت روی تنم!